[قید]

düzensizlik

/dyzˈænsɪzlɪk/
قابل مقایسه

1 بی‌نظمی آشفتگی، نابسامانی، بهم ریختگی

  • 1.Evin düzensizliği sinirimi bozuyor.
    1. بی‌نظمی خانه اعصابم را خورد می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان