[اسم]

/ˈɛʃ/
قابل شمارش

1 همسر

مترادف و متضاد zıt
  • 1.Eşim doktor.
    1. همسرم پزشک است.
  • 2.mükemmel eş
    2. همسر فوق‌العاده
هم برای زن و هم برای مرد استفاده می‌شود.

2 جفت

  • 1.Güvercin eşini arıyor.
    1. کبوتر دنبال جفتش می‌گردد.
  • 2.Kedi hala eşini bulamadı.
    2. گربه هنوز نتوانسته جفتش را پیدا کند.

3 همراه

  • 1.Bu oyunda benim eşim olacaksın.
    1. در این بازی همراه من خواهی بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان