[اسم]

far

/fˈar/
قابل شمارش

1 سایه چشم

  • 1.Gözlerime far sürüyorum.
    1. به چشم‌هایم سایه چشم می‌زنم.

2 چراغ جلوی ماشین

  • 1.Arabanın farları yanmıyor.
    1. چراغ جلوی ماشین روشن نمی‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان