[فعل]

itmek

/ɪtmˈɛc/
فعل گذرا

1 هل دادن

  • 1.Araba çalışmıyor, itmemiz lazım.
    1. ماشین کار نمی‌کند، باید هل بدهیم.
  • 2.Kapıyı sertçe it.
    2. در را محکم هل بده.

2 دفع کردن

  • 1.Aynı cins elektrikli iki cisim birbirini iter.
    1. دو جسمی که بار الکتریکی مشترک دارند همدیگر را دفع می‌کنند.
  • 2.Neden herkesi kendinden itiyorsun?
    2. چرا همه را از خودت دفع می‌کنی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان