[فعل]

közlemek

/cœzlemˈɛc/
فعل گذرا

1 کز دادن روی ذغال کبابی کردن

  • 1.Patlıcanları önce közledim sonra ezdim.
    1. بادمجان‌ها را ابتدا روی ذعال کبابی کردم بعد له کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان