[فعل]

kalakalmak

/kaɫakaɫmˈak/
فعل گذرا

1 (از چیزی) حیرت زده شدن تعجب کردن، خشک شدن

  • 1.Haberi duyunca kalakaldım.
    1. وقتی خبر را شنیدم حیرت زده شدم.
  • 2.Onu karşımda görünce orada kalakaldım.
    2. وقتی او را در مقابلم دیدم همانجا خشکم زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان