[اسم]

karşı

/karʃˈɯ/
قابل شمارش

1 مقابل روبرو

مترادف و متضاد beri
  • 1.Eczane caminin karşısında.
    1. داروخانه مقابل مسجد است.
  • 2.Karşımdaki kitap rafında eserlerim duruyor.
    2. در قفسه‌های کتاب روبرویم آثارم (کتاب‌هایم) هستند.

2 نسبت

  • 1.Kimseyle dalga geçtiğim yok ama sana karşı dürüst davranmadım.
    1. کسی را مسخره نمی‌کنم ولی نسبت به تو صادقانه برخورد نکردم.
  • 2.Müziğe karşı ilgim var.
    2. نسبت به موسیقی علاقه دارم.
  • 3.Sana karşı bir şey hissetmiyorum.
    3. نسبت به تو احساسی ندارم.
[صفت]

karşı

/karʃˈɯ/
قابل مقایسه

3 مخالف

  • 1.Ben sana karşıyım.
    1. من مخالف تو هستم.
  • 2.Ne söylersem bana karşı çıkıyor.
    2. هر چه می‌گویم با من مخالفت می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان