[فعل]

kaynamak

/kajnamˈak/
فعل گذرا

1 جوشیدن

  • 1.Su kaynadıktan sonra makarnaları tencerenin içine koy.
    1. بعد از اینکه آب جوشید، ماکارانی‌ها را داخل قابلمه بریز.
  • 2.Tencerede su kaynıyor.
    2. آب در قابلمه می‌جوشد.

2 اخت گرفتن با کسی صمیمی شدن

  • 1.Ona kanım kaynadı.
    1. من با او اخت گرفتم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان