[اسم]

kuzen

/kuzˈæn/
قابل شمارش

1 عموزاده

  • 1.Benim kuzenim İtalya'da yaşıyor.
    1. پسرعموی من در ایتالیا زندگی می‌کند.
  • 2.Kuzenimle iki aydır küsüm.
    2. دو ماه است که با دخترخاله‌ام قهر هستم.
شامل بچه‌های عمو، عمه، دایی، خاله چه دختر و چه پسر می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان