[فعل]

limuzin

/lˈimuzɪn/
فعل گذرا

1 لیموزین

  • 1.Millet vekilinin limuzinini otoparkta patlatmışlar.
    1. لیموزین نماینده مجلس را در پارکینگ منفجر کرده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان