[صفت]

monoton

/monotˈɔn/
قابل مقایسه

1 یکنواخت

  • 1.Günler monoton geçiyor.
    1. روزها یکنواخت می‌گذرد.
  • 2.Monoton bir sesle bize mektubu okudu.
    2. با یک صدای یکنواخت نامه را برای ما خواند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان