[فعل]

ortaya koymak

/ɔrtajˈa kɔjmˈak/
فعل گذرا و ناگذر

1 خلق کردن

  • 1.Yazar, ortaya koyduğu yapıtlarla geçinebiliyor mu?
    1. نویسنده، با آثاری که خلق کرده می‌تواند امرار معاش کند؟

2 اثبات کردن

  • 1.Belge, durumun söylendiği gibi olmadığını ortaya koymaktaydı.
    1. مدرک، ثابت می‌کرد که وضعیت آن طور که گفته می‌شد نیست.

3 جلوی دید همه گذاشتن

  • 1.Tüm özel eşyalarını ortaya koyup başında bekliyordu.
    1. تمام لوازم خصوصی‌اش را جلوی چشم همه گذاشته بود و بالای سرشان ایستاده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان