[فعل]

sıkışmak

/sɯkɯʃmˈak/
فعل گذرا

1 در فشار قرار گرفتن فشرده شدن

  • 1.Otobüs yolcu doluydu, insanlar sıkışmıştı.
    1. اتوبوس پر از مسافر بود، انسان‌ها در فشار قرار گرفته بودند.
  • 2.Üç hademe, ebe, hasta bakıcı merdivenin orta sahanlığında sıkışmışlar, sedyeyi çevirmeye çalışıyorlar.
    2. سه خدمه، قابله، پرستار در فضای بین پله‌ها در هم فشرده شده بودند، سعی می‌کردند برانکارد را بچرخانند.

2 بین (چیزی) گیر کردن

  • 1.Gelinin duvağı arabanın kapısına sıkışmış.
    1. تور عروس بین در ماشین گیر کرده است.
  • 2.Parmağı kapıya sıkışmış.
    2. انگشتش بین درب گیر کرد.

3 دستشویی داشتن

  • 1.Çok sıkıştım, hemen şimdi tuvalete gitmezsem altıma yapacağım.
    1. خیلی دستشویی دارم، اگر همین الان به توالت نروم در شلوارم دستشویی خواهم کرد.
  • 2.Çok sıkıştım, tuvalet nerede?
    2. خیلی دستشویی دارم، توالت کجاست؟

4 در تنگنا قرار گرفتن

  • 1.Osmanlı İmparatorluğu sıkışınca askerleri geri çekiliyordu.
    1. وقتی امپراطوری عثمانی در تنگنا قرار می‌گرفت سربازهایش عقب نشینی می‌کردند.
  • 2.Sıkışmasaysım senden para istemezdim.
    2. اگر در تنگنا قرار نمی‌گرفتم از تو پول نمی‌خواستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان