[فعل]

sarsılmak

/sarsɯɫmˈak/
فعل گذرا

1 متأثر شدن ناراحت شدن، زیر و رو شدن، ضعیف شدن

  • 1.Bu kadar sarsılacağımı zannetmiyordum.
    1. فکر نمی‌کردم اینقدر ناراحت بشوم.
  • 2.Çocuk hastalıktan sarsıldı.
    2. کودک بخاطر بیماری‌اش، ضعیف شد.

2 ترسیدن هراسیدن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان