[فعل]

sermek

/sɛrmˈɛc/
فعل گذرا

1 پهن کردن

  • 1.Bulguru dama serdi, kuşlara hepsini yedi.
    1. بلغور را روی پشت‌بام پهن کرد، پرنده‌ها همه‌اش را خوردند.
  • 2.Odaya kilim serdiler.
    2. در اتاق گلیم پهن کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان