[فعل]

soğumak

/soːumˈak/
فعل گذرا

1 سرد شدن دلسرد شدن

  • 1.Ben ilişkimden çok soğudum.
    1. من از رابطه‌ام خیلی سرد شدم.
  • 2.Hava iyice soğudu.
    2. هوا حسابی سرد شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان