[فعل]

soymak

/sɔjmˈak/
فعل گذرا

1 پوست کندن

  • 1.Ben elmayı suymadan yiyorum.
    1. من سیب را بدون اینکه پوست بکنم می‌خورم.
  • 2.Nasıl kiviyi soymadan yiyorsun?
    2. چطوری کیوی را بدون پوست کندن می‌خوری؟

2 سرقت کردن ربودن

  • 1.Hırsızlar arabayı soymuşlar.
    1. دزدها ماشین را سرقت کرده‌اند.
  • 2.Leyla evinden uzaktaki bir bankayı soydu.
    2. لیلا از بانک دورتر از خانه‌اش را سرقت کرد.

3 برهنه کردن لخت کردن

  • 1.Hava soğuk, neden çocuğu soyuyorsun.
    1. هوا سرد است چرا بچه را لخت می‌کنی؟
  • 2.O, çocuğu soydu ve onu banyoya götürdü.
    2. او بچه را برهنه کرد و او را به حمام برد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان