[صفت]

temel

/temˈæl/
قابل مقایسه

1 مبتدی

  • 1.Biz temel kurdayız.
    1. ما ترم مبتدی هستیم.
  • 2.Temel kurdan sonra orta kur mu?
    2. بعد از ترم مبتدی ترم متوسط است؟
[اسم]

temel

/temˈæl/
قابل شمارش

2 اساس پایه، بنیاد

مترادف و متضاد esas
  • 1.Bu iş temelinden yanlış.
    1. این کار از اساس و پایه اشتباه است.
  • 2.İşin temelini yok ediyorlar.
    2. اساس کار را از بین می‌برند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان