[اسم]

uygulama

/ʊjɡˈuɫama/
قابل شمارش

1 اجرا عملکرد، تطبیق

  • 1.Bir çeşit uygulama oluyordu yazdıkları.
    1. چیزی که می‌نوشتند نوعی تطبیق به حساب می‌آمد.
  • 2.Senin uygulaman neden farklı?
    2. چرا عملکرد تو متفاوت است؟
  • 3.Verdiğimiz kararlar uygulama pozisyonuna geçti.
    3. تصمیماتی که گرفتیم در مرحله اجرا قرار گرفتند.

2 برنامه اپلیکیشن

  • 1.Cep telefonu uygulaması
    1. برنامه موبایل
  • 2.Virüslü uygulamaları sildiler.
    2. برنامه‌های ویروسی را پاک کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان