[فعل]

yırtmak

/jɯrtmˈak/
فعل گذرا

1 پاره کردن

  • 1.Kocam kavgada sinirlenince diplomamı yırttı.
    1. شوهرم وقتی در دعوا عصبانی شد مدرکم را پاره کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان