[اسم]

yağmur

/jaːmˈʊr/
قابل شمارش

1 باران

  • 1.Ben yağmurlu havayı çok severim.
    1. من هوای بارانی را خیلی دوست دارم.
  • 2.Geçen ay beş litre yağmur suyu topladık.
    2. ماه گذشته پنج لیتر آب باران جمع کردیم.
  • 3.yağmur kokusu
    3. بوی باران
  • 4.Yağmur yağınca her yer tertemiz oluyor.
    4. وقتی باران می‌بارد همه جا تمیز می‌شود.

2 رگبار

  • 1.Beni soru yağmuruna tuttu.
    1. من را به رگبار سوال بست.
  • 2.Eşkıya kurşun yağmuruna tutulmuştu.
    2. اراذل به رگبار تیر بسته شده بودند.

3 فراوانی

  • 1.Çikolata yağmuru
    1. فراوانی شکلات
  • 2.Para yağmuru
    2. فراوانی پول
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان