[فعل]

yutmak

/jʊtmˈak/
فعل گذرا

1 قورت دادن

  • 1.Yemeğini çiğnemeden yutma.
    1. غذایت را نجویده قورت نده.

2 کامل نگفتن

  • 1.Bazı heceleri yutuyor.
    1. بعضی هجاها را کامل نمی‌گوید.

3 باور کردن گول خوردن

  • 1.Bu numarayı yutacağımı mı sandın?
    1. فکر کردی این حقه‌ات را باور می‌کنیم؟

4 تحمل کردن

  • 1.Ben bu ağır sözleri yutmam.
    1. من این حرف‌های سنگین را تحمل نمیکنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان