خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سفید
[صفت]
أَبْيَض
غیرقابل مقایسه
1
سفید
1.كَانَتْ بُشْرَتُهَا بَيْضَاء كَالثَّلْج.
پوست او چون برف سفید بود.
2.هَل تَرَى ذَلِكَ البَابَ الأَبْيَض؟
آیا آن در سفید را میبینی؟
3.يَبْتَعِدُ الحِصَانُ الأَحْمَرُّ عَنِ الحِصَانِ الأَبْيَض.
اسب قرمز از اسب سفید دور میشود.
کلمات نزدیک
اثنا عشر
حجاب حاجز
قصبة هوائية
أمعاء دقيقة
قولون
بيضاء
أسود
سوداء
رمادي
أخضر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان