1 . سفید
[صفت]

أَبْيَض

غیرقابل مقایسه

1 سفید

  • 1.كَانَتْ بُشْرَتُهَا بَيْضَاء كَالثَّلْج.
    پوست او چون برف سفید بود.
  • 2.هَل تَرَى ذَلِكَ البَابَ الأَبْيَض؟
    آیا آن در سفید را می‌بینی؟
  • 3.يَبْتَعِدُ الحِصَانُ الأَحْمَرُّ عَنِ الحِصَانِ الأَبْيَض.
    اسب قرمز از اسب سفید دور می‌شود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان