خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خانواده
2 . شایسته
[اسم]
أَهْل
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَهْلُون]
1
خانواده
مترادف و متضاد
أُسْرَة
1.إِنَّ أَبِي كَانَ سَيِّدَ قَومِهِ، يَفُكُّ الأَسِيرَ وَ يَحْفَظُ الجَارَ وَ يَحْمِي الأَهْلَ و العِرْضَ.
پدرم سرور قومش بود، اسیران را آزاد میکرد، همسایگان را نگاهبانی میکرد، و از خانواده و آبرو حمایت میکرد.
2.سُرَّ مُحَمَّد بِلِقَاء أَهْلِه.
محمد از دیدار با خانوادهاش خوشحال شد.
[صفت]
أَهْل
قابل مقایسه
2
شایسته
1.وَلَكِنْ هَلْ تُعْطَى الجَوَائِزُ اليَومَ لِمَنْ هُوَ أَهْلٌ لِذَلِكَ؟
اما آیا این جوائز امروز به کسانی داده میشود که شایسته آن هستند؟
کلمات نزدیک
افتقر
أطلق
خصلة
احتقر
أجود
خائب
ذل
رد
سابق
سلام
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان