خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یک گردو
[اسم]
جَوزَة
قابل شمارش
مذکر
[جمع: جَوزَات]
1
یک گردو
دانه گردو، بلوط و مانند آن
1.أَنَا أُحِبُّ أَنْ آكُل جَوزَة لِلفُطُور.
من دوست دارم صبحانه یک گردو بخورم.
2.يَدْفِنُ السِّنْجَابُ بَعْضَ جَوْزَاتِ البَلُّوطِ السَّلِيمَةِ تَحْتَ التُّرَابِ.
سنجاب برخی دانههای سالم بلوط را زیر خاک دفن میکند.
کلمات نزدیک
بندق
فول سوداني
كاجو
فستق
مانجو
لوزة
جوز الهند
بلح البحر
تين
زيتون
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان