خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . داور
2 . حکومت کردن
[اسم]
حَكَم
قابل شمارش
مذکر
[جمع: حُكَّام]
1
داور
1.هُوَ حَكَمُ كُرَة قَدَم.
او داور فوتبال است.
[فعل]
حَكَمَ
فعل گذرا و ناگذر
1
حکومت کردن
1.فِي العُصُورِ القَدِيمَةِ، حَكَمَ الرُومَانُ العَالَمَ.
در عهد قدیم، رومیها بر جهان حکومت میکردند.
2.كَانَ ذُوالقَرنَينِ مَلِكاً عَادِلاً مُوَحِّداً قَدْ أَعْطَاهُ اللهُ القُوَّةَ، وَ كَانَ يَحْكُمُ مَنَاطِقَ وَاسِعَةً.
ذوالقرنین پادشاه عادل یکتاپرستی بود که خداوند قطعاً به او نیرو داده بود، و بر مناطق پهناوری حکومت میکرد.
کلمات نزدیک
مشجع
مدرب
مصور
راهب
قس
مراسل
ممثل
موسيقي
قائد الاوركسترا
مطرب
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان