خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تب
2 . پشتیبانی کردن
[اسم]
حُمَّى
قابل شمارش
مذکر
[جمع: حُمَّيَات]
1
تب
1.أُصِيبَتْ بِحُمَّى صَيَّرَتْهَا طِفْلَةً عَمْيَاءَ بَكْمَاءَ.
دچار تبی شد که او را کودکی نابینا، ناشنوا و لال گردانید.
2.يُعَانِي طِفْلُكَ مِنَ الحُمَّى.
فرزند شما تب دارد.
[فعل]
حَمَى
فعل ناگذر
1
پشتیبانی کردن
حمایت کردن، نگه داشتن
1.إِنَّ أَبِي كَانَ سَيِّدَ قَومِهِ، يَفُكُّ الأَسِيرَ وَ يَحْفَظُ الجَارَ وَ يَحْمِي الأَهْلَ و العِرْضَ.
پدرم سرور قومش بود، اسیران را آزاد میکرد، همسایگان را نگاهبانی میکرد، و از خانواده و آبرو حمایت میکرد.
2.وَ احْمِنِي وَ احْمِ بِلَادِي مِنْ شُرُورِ الحَادِثَات.
من و کشورم را از اتفاقهای بد نگه دار.
کلمات نزدیک
سعال
صداع نصفي
إلتهاب الغدة النكفية
حصبة
صرع
صداع
ألم المعدة
حروق الشمس
زكام
نزيف الأنف
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان