خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرور (رایانه)
2 . خدمتگزار
[اسم]
خَادِم
قابل شمارش
مذکر
[جمع: خَوَادِم]
1
سرور (رایانه)
رایانشدهنده
1.أَنَا لَيْسَ عِنْدِي مَعْلُومَات عَنْ خَادِم.
من درباره سرور اطلاعات ندارم.
2
خدمتگزار
1.نَحْنُ بِحَاجَة إِلَى خَادِم لِأنْ يُرَتِّبَ البَيْت.
برای نظم بخشیدن به خانه به یک خدمتکار احتیاج داریم.
کلمات نزدیک
كاميرا ويب
هاتف محمول
سماعة
فأرة
لوحة المفاتيح
شبكة
متصفح ويب
صندوق الوارد
رابط
أيقونة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان