خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قفسه
[اسم]
خِزَانَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: خَزَائِن]
1
قفسه
کابینت، کمد، گنجینه
1.لَدَيْكَ خِزَانَة أَكْبَر.
کمد تو بزرگتر است.
2.وَجِبُ أَنْ أُرَتِّبَ مَلَابِسَ الخِزَانَةِ اليَوم.
باید لباسهای کمد را امروز مرتب کنم.
خِزَانَةُ الكُتُب
کتابخانه
کلمات نزدیک
بطانية
وسادة
سرير
بريمة لفتح الزجاجات
إسفنجة
منبه
ستارة
مصباح السرير
خزانة الثياب
درج
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان