خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بخیه
[اسم]
خَيط جِرَاحِي
قابل شمارش
مذکر
[جمع: خُيُوط جِرَاحِيَّة]
1
بخیه
1.هَذَا الجُرْح يَحْتَاجُ إِلَى الخَيط الجِرَاحِي.
این زخم به بخیه نیاز دارد.
کلمات نزدیک
ارتجاج في المخ
إصابة الرأس
حالة الطوارئ
عضة
حرق
صدمة كهربائية
طب القلب
طب العظام
طب النساء
علم الأشعة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان