خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رحم
2 . رحم کردن
[اسم]
رَحِم
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَرْحَام]
1
رحم
1.الرَّحِم عُضْو تَنَاسُلِي فِي مُعْظَم الثَّدِييَات وَ مِنْ ضِمْنِهَا الإِنْسَان.
رحم یک عضو تولید مثل در اکثر پستانداران، از جمله انسان است.
[فعل]
رَحِمَ
فعل گذرا
1
رحم کردن
مهربانی کردن
1.ِارْحِمْ طِفْلَكَ الصَّغِير!
به فرزند کوچکت رحم کن!
2.يَرْحَمُ اللَهُ عِبَادَهُ.
خداوند به بندگانش مهربانی میکند.
کلمات نزدیک
جنين
إختبار الحمل
حبة منع الحمل
علاج أسري
تحليل نفسي
إجهاض
ولادة قيصرية
بضع الفرج
قاعة الاجتماع
بطاقة أعمال
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان