1 . رضایت
[اسم]

رِضَا

غیرقابل شمارش مذکر

1 رضایت

  • 1.رِضَاکَ مُهِم لِي.
    رضایت شما برای من مهم است.
  • 2.غَابَ مُحَمَّد عَنِ المَدْرَسَة بِرِضَا وَالِدِه.
    محمد با رضایت پدرش در مدرسه حاضر نشد.
  • 3.هُوَ أَعْرَبَ عَن رِضَاه.
    او ابراز رضایت کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان