خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باد
[اسم]
رِيح
قابل شمارش
مونث
[جمع: رِيَاح]
1
باد
1.تَهُبُّ رِيَاح بَارِدَة فِي الحَدِيقَة.
باد سردی در باغ میوزد.
2.عَصَفَتْ رِيَاحٌ شَدِيدَة وَ صَارَ البَحْرُ مَوَّاجاً.
باد شدیدی وزید و دریا طوفانی شد.
کلمات نزدیک
جليد
ثلج
مطر
شفق قطبي
شعاب مرجانية
عاصفة
سحاب
عاصفة رعدية
برق
رعد
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان