خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ساحل
[اسم]
شَاطِئ
قابل شمارش
مذکر
[جمع: شَوَاطِئ]
1
ساحل
1.فَقَدْتُ جَوَّالِي فِي الشَّاطِئ.
موبایلم را در ساحل گم کردم.
2.يُشَاهِدُ أَعْضَاءُ الأُسْرَة فِلْماً رَائِعاً عَنِ الدُّلْفِينِ الَّذِي أَنْقَذَ إِنْسَاناً مِنَ الغَرْقِ؛ وَ أَوصَلَهُ إِلَى الشَّاطِئِ.
اعضای خانواده فیلمی جالب درباره دلفینی را میبینند، که انسانی را از غرقشدن نجات داد و او را به ساحل رساند.
کلمات نزدیک
عضوية
حجز
ميني بار
خدمة الغرف
السكن الجامعي
مظلة
تخييم
مخيم
نار المخيم
مرتبة هوائية
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان