خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دیدن
2 . شاهد
[فعل]
شَاهَدَ
فعل گذرا
1
دیدن
1.كُنْتُ أُشَاهِدُ بَرْنَامَج تِلْفِزْيُونِي جَيِّد.
من داشتم یک برنامه خوب تلویزیونی میدیدم.
2.هَلْ تُشَاهِدُ التِّلْفَاز؟
آیا تلویزیون میبینی؟
[اسم]
شَاهِد
قابل شمارش
مذکر
[جمع: شُهُود]
1
شاهد
1.تَحَدَّثَ الشُّهُودُ فِي المَحْكَمَةِ الإِبْتِدَائِيَّةِ لِصَالِحِي.
شاهدان در دادگاه بدوی به نفع من صحبت کردند.
2.هَلْ تَكَلَّمْتَ مَعَ الشُّهُود؟
آیا با شاهدان صحبت کردی؟
کلمات نزدیک
ثلاجة
تلفزيون
مطبخ
سلم
مصعد
تنفس
سطح
حمام
سقف
حديقة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان