1 . سخت
[صفت]

صَعْب

قابل مقایسه

1 سخت

مترادف و متضاد سَهْل
  • 1.إِنَّهُ مِنَ الصَّعْبِ شَرْحُ هَذَا عَبْرَ الهَاتِفِ.
    توضیح این موضوع از طریق تلفن کار سختی است.
  • 2.كَانَ الاِمْتِحَانُ صَعْباً لِلْغَايَة.
    امتحان سخت بود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان