Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . کلاغ
[اسم]
غُرَاب
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَغْرُب]
1
کلاغ
زاغ
1.جَلَسَ الغُرَابُ الأَسْوَدُ عَلَى عَمُودِ الهَاتِفِ.
کلاغ سیاه روی تیر تلفن نشست.
2.هُوَ يَخَافُ مِنَ الغُرَاب بِشِدَّة.
او به شدت از کلاغ میترسد.
3.يَا لَهُ مِنْ غُرَاب قَبِيح!
عجب کلاغ زشتی!
کلمات نزدیک
بطريق
وز
بومة
ديك صغير
دجاجة
ديك رومي
نعامة
لقلق
كتكوت
نسر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان