خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تبر
[اسم]
فَأس
قابل شمارش
مذکر
[جمع: الفُؤوس]
1
تبر
1.عَلَّقَ الفَأْسَ عَلَى كَتِفِهِ وَ تَرَكَ المَعْبَدَ.
تبر را بر شانه آن آویزان کرد و پرستشگاه را ترک کرد.
2.كَانَ مَعَهُم فَأس.
آنها تبر داشتند.
کلمات نزدیک
كاشف الدخان
ثقب المفتاح
مفرش طاولة
مقبض الباب
كرسي هزاز
منشار
سياج
مسبح
كرسي المركب
صندوق البريد
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان