خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باز کردن
[فعل]
فَتَحَ
فعل گذرا
1
باز کردن
1.أَغْلَقَ البَابَ وَ فَتَحَ النَافِذَةَ.
او در را بست و پنجره را باز کرد.
2.لَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَفْتَح البَاب.
نمیتوانم در را باز کنم.
3.هَلْ فَتَحْتَ البَاب؟
آیا در را باز کردی؟
4.يَحْفِرُ العُمَّالُ بِئْراً وَ يَضَعُونَ أُنْبُوباً فِيهَا، فَيَصْعَدُ النِّفْطُ بِوَاسِطَةِ الأُنْبُوبِ، وَ يُفْتَحُ وَ يُغْلَقُ.
کارگران چاهی حفر میکنند و لوله را در آن میگذارند؛ نفت از طریق لولهها بالا میآید و باز و بسته میشود.
کلمات نزدیک
مندهش
لطيف
شرير
مؤدب
مشغول
غلق
جلس
وقف
مات
عاش
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان