خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دیگ
2 . توانستن
[اسم]
قِدْر
قابل شمارش
مونث
[جمع: قُدُور]
1
دیگ
قابلمه
1.أَعْطِنِي القِدْرَ مِنْ فَضْلِك.
لطفاً آن دیگ را به من بدهید.
2.غَطِّي القِدْرَ وَ بَعْدَ سَاعَة يُصْبِحُ الطَّعَامُ جَاهِزاً.
قابلمه را بپوشانید و بعد از یک ساعت غذا آماده میشود.
[فعل]
قَدَرَ
فعل ناگذر
1
توانستن
قادر بودن
1.أَنَا أَقْدِرُ أَنْ أُسَاعِدَكَ أَخِي العَزِيز.
من میتوانم به شما کمک کنم برادر عزیزم.
2.أَنَا أَقْدِرُ عَلَى قِرَاءَة النُّصُوص البَسِيطَة.
من قادر به خواندن متنهای ساده هستم.
3.هَلْ تَقْدِرُ أَنْ تَتَكَلَّم بِاللُّغَة العَرَبِيَّة؟
آیا میتوانی به زبان عربی صحبت کنی؟
کلمات نزدیک
مقلاة
مصباح كهربائي
أعواد الأكل
سلة المهملات
فنجان
مغرفة
إبريق شاي
مبشرة
أدوات المائدة
صنبور
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان