خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مداد
[اسم]
قَلَم رَصَاص
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَقلَام رَصَاص]
1
مداد
1.وَضَعْتُ قَلَم رَصَاص عَلَى الكُرْسِي.
مداد را روی صندلی گذاشتم.
کلمات نزدیک
هندسة
سياسة
فلسفة
إقتصاد
تربية بدنية
قلم جاف
ممحاة
مقص
مسطرة
خرامة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان