خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بودن
[فعل]
كَانَ
فعل ناگذر
1
بودن
1.كَانَ خَالِدٌ مريضاً.
خالد مریض بود.
2.كُنْ صَادِقاً مَعَ نَفْسَكَ.
با خودت راستگو باش.
3.كُنْتُ فِي المَدْرَسَةِ فِي الصَّبَاح.
صبح در مدرسه بودم.
4.هِيَ كَانَتْ صَدِيقَتِي.
او دوست من بود.
5.يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لايَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ.
اى کسانى که ایمان آوردهاید، نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند.
کلمات نزدیک
إلى اللقاء
حوار
في أمان الله
نهاية
أسرة
وحدك
رفع
علم
وصل
طرق
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان