خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبدار
[صفت]
كَثِيرُ العُصَارَة
قابل مقایسه
1
آبدار
1.أَكَلْتُ لَحْمَة كَثيِر العُصَارَة.
گوشت آبدار خوردم.
کلمات نزدیک
نيء
مغلي
حامض
مر
حلو
ذكي
شاحب
مجنون
وسيم
سخيف
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان