خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گوشت
[اسم]
لَحْم
قابل شمارش
مذکر
[جمع: لُحُوم]
1
گوشت
1.أُرِيدُ أَنْ أَطْبَخَ لَحْم.
میخواهم گوشت بپزم.
2.هُوَ يَكْرَهُ أَكْلَ اللُّحُوم.
او از خوردن گوشت بدش میآید.
کلمات نزدیک
كريمة حامضة
قشطة
بوظة
لبن
زبد
سمك
بياض البيضة
صفار البيضة
مسلوق
مخيض اللبن
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان