خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رنده
[اسم]
مِبْشَرَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: مَبَاشِر]
1
رنده
1.أَنَا بِحَاجَة إِلَى مِبْشَرَة لِطَبْخ اليَوم.
من برای آشپزی امروز، به یک رنده نیاز دارم.
کلمات نزدیک
إبريق شاي
مغرفة
قدر
مقلاة
مصباح كهربائي
أدوات المائدة
صنبور
ملعقة خشبية
لوح التقطيع
إسفنجة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان