خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تلخ
2 . گذر کردن
[صفت]
مُرّ
قابل مقایسه
1
تلخ
مترادف و متضاد
حُلْو
1.لَاأُحِبُّ الطَّعَامَ المُرّ.
غذای تلخ دوست ندارم.
[فعل]
مَرَّ
فعل ناگذر
1
گذر کردن
عبور کردن
1.حِينَمَا أَرَى النَّاسَ يَذْهَبُونَ إِلَى الحَجِّ، تَمُرُّ أَمَامِي ذِكْرَيَاتِي.
زمانی که مردم را میبینم که به حج میروند، خاطراتم در برابرم میگذرد.
2.مَرَّتْ أَرْبَعَةَ أَيَّام بِسُرْعَة!
چهار روز بهسرعت گذشت!
کلمات نزدیک
حلو
حاد
مملح
غريب
وسخ
حامض
مغلي
نيء
كثير العصارة
ذكي
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان