1 . مشغول
[صفت]

مَشْغُول

قابل مقایسه

1 مشغول درگیر (کار)

  • 1.أَنَا آسِف لِأَنَّنِي تَأَخَّرْت، كُنْتُ مَشْغُول بِالعَمَل.
    از اینکه تأخیر کردم معذرت می‌خوام، درگیر کار بودم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان