خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معده
[اسم]
مَعِدَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: مَعِد]
1
معده
1.هِيَ تُصِيبُ بِإِلْتِهَاب مَعِدَة.
او ورم معده دارد.
کلمات نزدیک
شريان
وريد
كلية
كبد
رئة
معي
مثانة
مخ
شرج
زائدة دودية
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان