[اسم]

كُلْيَة

قابل شمارش مونث
[جمع: كُلْيَات]

1 كليه

  • 1.لَهَُ كُلْيَة إِصْطِنَاعِيَّة.
    او كليه مصنوعی دارد.
[اسم]

كُلِّيَّة

قابل شمارش مونث
[جمع: كُلِّيَّات]

1 دانشکده

  • 1.أَظُن رَأَيْتُ صَدِيقَتِي فِي كُلِّيَةِ الصَّيْدَلَة!
    فکر می‌کنم دوستم را در دانشکده داروسازی دیدم!
  • 2.أَنَا أَدْرُسُ فِي كُلِّيَّةِ الهَنْدَسَة.
    من در دانشکده مهندسی درس می‌خوانم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان