Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . كليه
2 . دانشکده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
كُلْيَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: كُلْيَات]
1
كليه
1.لَهَُ كُلْيَة إِصْطِنَاعِيَّة.
او كليه مصنوعی دارد.
[اسم]
كُلِّيَّة
قابل شمارش
مونث
[جمع: كُلِّيَّات]
1
دانشکده
1.أَظُن رَأَيْتُ صَدِيقَتِي فِي كُلِّيَةِ الصَّيْدَلَة!
فکر میکنم دوستم را در دانشکده داروسازی دیدم!
2.أَنَا أَدْرُسُ فِي كُلِّيَّةِ الهَنْدَسَة.
من در دانشکده مهندسی درس میخوانم.
کلمات نزدیک
كبد
رئة
قلب
نخاع العظم
عمود فقري
وريد
شريان
معدة
معي
مثانة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان