[اسم]

قَلْب

قابل شمارش مذکر
[جمع: قُلُوب]

1 قلب

مترادف و متضاد فُؤاد
  • 1.طِوَالَ سَنَة كَامِلَة بَقِيتُ أَشْعُرُ بِغُصَّة فِي قَلْبِي.
    یک سال کامل در قلبم احساس غصه و اندوه می‌کردم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان